Songs
سرود: فرشی التراب ..[با ترجمه]
Masharee Aradah
فرشی التراب یضمنی وهو غطائی
حولی الرمال تلفنی بل من ورائی
واللحد یحكی ظلمة فیها ابتلائی
والنور خط كتابه أنسی لقائی
فرشی التراب یضمنی
فرشی التراب یضمنی وهو غطائی
حولی الرمال تلفنی بل من ورائی
واللحد یحكی ظلمة فیها ابتلائی
والنور خط كتابه أنسی لقائی
والأهل أین حنانهم باعوا وفائی
والصحب أین جموعهم تركوا إخائی
والمال أین هناؤه سار ورائی
والإسم أین بریقه بین الثناء
هذه نهایة حالی فرشی التراب
فرشی التراب یضمنی
فرشی التراب یضمنی وهو غطائی
حولی الرمال تلفنی بل من ورائی
واللحد یحكی ظلمة فیها ابتلائی
والنور خط كتابه أنسی لقائی
والحب ودع شوقه وبكى رثائی
والدمع جف مسیره بعد البكاء
والكون ضاق بوسعه ضاقت فضائی
فاللحد صار بجثتی أرضی سمائی
هذه نهایة حالی فرشی التراب
والخوف یملأ غربتی والحزن دائی
ارجو الثبات وانه قسما دوائی
والرب أدعوا مخلصا أنت رجائی
أبغی إلاهی جنة فیها هنائی
والرب أدعوا مخلصا أنت رجائی
أبغی إلاهی جنة فیها هنائی
والرب أدعوا مخلصا أنت رجائی
أبغی إلاهی جنة فیها هنائی
|
خاک رختخواب من است
و مرا در آغوش می گیرد
و آن نیز روپوش (پوشش) من است
اطراف من ریگ ها هستند
که مرا در خود پیچیده اند
و نیز از پشت سرم مرا در بر گرفته است
و تاریکی ها قبر حکایتها دارد
و جایگاه امتحان من است
و نور کتابش را خط کشید
آیا این جایگاهت را به فراموشی سپر ده ایی
خاک رختخواب من است
و مرا در آغوش می گیرد
و آن نیز روپوش (پوشش) من است
اطراف من ریگ ها هستند
که مرا در خود پیچیده اند
و نیز از پشت سرم مرا در بر گرفته است
و تاریکی ها قبر حکایتها دارد
و جایگاه امتحان من است
و نور کتابش را خط کشید
آیا این جایگاهت را به فراموشی سپر ده ایی
محبت خانواده کجا رفت؟
وفا درایشان را فراموش کردند
کجا هستند دوستان صمیمیم
دوستی شان را فراموش کردند
کجا رفت ثروت ولذتش
دیگران آن را بین خود تقسیم کردند
اسم ورسمم کجا رفت
میان اینهمه تعریف و تمجید
این است پایان زندگیم
خاک رختخواب من است
خاک رختخواب من است
و مرا در آغوش می گیرد
و آن نیز روپوش (پوشش) من است
اطراف من ریگ ها هستند
که مرا در خود پیچیده اند
و نیز از پشت سرم مرا در بر گرفته است
و تاریکی ها قبر حکایتها دارد
و جایگاه امتحان من است
و نور کتابش را خط کشید
آیا این جایگاهت را به فراموشی سپر ده ایی
محبتها رخت بربست
و در رثای من گریست
و اشکهایم خشک شد
پس از گریه کردنم
دنیا با تمام وسعتش دیگر برایم تنگ گشته است
و جایگاهم بسیار کوچک مانده است
و قبرم تمامی جسدم را در بر گرفته است
و آسمان و زمینی جز قبر برایم وجود ندارد
این است پایان زندگیم
خاک رختخواب من است
خاک رختخواب من است
و مرا در آغوش می گیرد
و آن نیز روپوش (پوشش) من است
اطراف من ریگ ها هستند
که مرا در خود پیچیده اند
و نیز از پشت سرم مرا در بر گرفته است
در این غربت چیزی جز ترس همراهم نیست
و غم و اندوه درد من است
با الها از تو امید استقامت دارم
و بخدا سوگند تنها را نجاتم آنست
پرودگارا خالصانه تنها تو را صدا می زنم
زیرا تنها تو امید منی
پرودگارا بهشتی را از تو میخواهم
که خوشیها و لذتهایم درآن وجود دارد
پرودگارا خالصانه تنها تو را صدا می زنم
زیرا تنها تو امید منی
پرودگارا بهشتی را از تو میخواهم
که خوشیها و لذتهایم درآن وجود دارد
|